النا کوچولوی مامانی و بابایی

پایان هفته ی بیست و یک و اولین روز هفته ی بیست ودو

1391/11/18 14:47
308 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر خوشگم niniweblog.com

ببخشید که زیاد به وبلاگت سر نمیزنم آخه سرم شلوغه

درگیر آماده کردن وسایل اتاقتمniniweblog.com

جمعه سرویس خوابت رو سفارش دادم قراره تا ده روز دیگه بیاد

شنبه با بابات و مامان بزرگت و خاله آیناز رفتیم برات یه موکت خوشگل

صورتی  گرفتیم موکت قبلی نازک بود این خیلی بهتره وقتی بشینی

زمین بازی کنی جات گرم و نرم باشه که عکسشو بعدا برات میزارم

بعد داشتیم میرفتیم بازار کالسکه و روروعک و ننو تو بگیریم که یهو

بارون  شروع شد تا ما برسیم بازار تبدیل شد به یه برف شدید که

عرض  یه ساعت کل شهر رو سفید کردniniweblog.com

کالسکه و کیف وسایلت رو گرفتیم با روروعکت اونا رو گذاشتیم

 اونجا تا از یه مغازه دیگه ننو تو بگیریم ننو تو گرفیم و اونجا یه

پیشبند و پستونک  با یه سرهم خوشگل پسندیدیم و برات خردیم

با ست غذا خوری کیتی

از اونجا رفتیم خونه اون یکی مامان بزرگت مامان بابات شام اونجا

دعوت بودیم عمت اینا هم بودن بعد اومدیم خونه

فرداش صبح موکتت رو آوردن عصر که بابا از سر کار اومد برات پهن کرد

کم کم وسایلتو داریم میچینیم خیلی حس خوبی دارم اینجا اکثرا که

بیکارم میام اینجا الان هم لبتاپمرو آوردم تو اتاق تو دارم برات مینویسم

تو هم حسابی تکون تکون میخوری برا خودت  راستی دیشب خیلی

 ورجه وورجه میکردی و برااولین بار بابات هم حس کرد که چه جوری

مامان و میزنی  کلی قربون صدقت رفتniniweblog.com

دیشب همه عروسکاتو چیده بودیم تو ننوت بابات میگفت اینا نوه هام

هستن هنوز نیو مده نوه دار هم شدیمقهقهه

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)